نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - صفرعلی عالی نژاد
«بعثی‌ها از عشق و علاقه بچه‌ها به عتبات عالیات بخصوص نجف و کربلا مطلع بودند و شاید فکر می‌کردند با این کار می‌توانند تمام تلخ کامی‌هایی که توی این چند سال ناجوانمردانه برای ما به وجود آورده‌اند را از این طریق شیرین کنند و از یادمان ببرند ...» ادامه این خاطره از آزاده سرافراز و جانباز «صفرعلی عالی‌نژاد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۳۹۳۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۲۹

«یکی از بچه‌ها گفت این‌جا یک دکتر عراقی است که به قصاب بیشتر شباهت دارد تا دکتر اگه بیاد احتمال داره دستت را قطع کند و به محمد گفت این سیاهی و ورم به خاطر جریان نداشتن خونه. بهتره این باند را باز کنیم و قبل از آمدن قصاب، ورم دستت بخوابه. همین کار را کردم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات آزاده و جانباز «صفرعلی عالی‌نژاد» است که در آستانه سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۳۸۸۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۲۲

نوید شاهد - «یکی از دوستانم به نام علی سرداری در آسایشگاه شماره هفت بود. به سرم زد برای مدتی هم شده اتاقم را با یکی عوض کنم و برم آنجا. عراقی‌ها به هیچ وجه موافقت نمی‌کردند، به همین دلیل خودم یک نفر را پیدا کرده و جابه‌جا شدم، ولی قضیه لو رفت و با عکس‌العمل نیرو‌های بعثی مواجه شدم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات آزاده و جانباز "صفرعلی عالی‌نژاد" است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۲۰۵۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۸/۱۸

نوید شاهد - «خواب دیدم جنگ تمام شده ما را سوار اتوبوس کردند و رفتیم ایران، مردم و کل خانواده به استقبال ما آمده بودند. بعد از کلی تشریفات و مراسم همراه خانواده رفتیم خانه ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات آزاده و جانباز "صفرعلی عالی‌نژاد" است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۱۲۹۰۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۵/۲۴

نوید شاهد - «هر بار که پرده در اثر حرکت و تکان اتوبوس کمی کنار می‌رفت زیر چشمی بیرون را نگاه می‌کردم دیدن خیابان، مغازه، مردم عادی و کلا محیط آزاد خیلی لذت‌بخش بود. دو سال بود در پشت آن سیم خاردارها جز بیابان برهوت چیزی ندیده بودم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات آزاده و جانباز "صفرعلی عالی‌نژاد" از مهاجرت خود به اردوگاه موصل است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۸۹۸۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۱۹

نوید شاهد - «عراقی‌ها از ترس و وحشت عزاداری‌های اسرا، روز قبل از تاسوعا به بهانه اینکه می‌خواهند به ما واکسن بزنند دارویی تزریق کردند که تا سه روز همه از پا درآمده بودیم. سردرد شدید، تهوع، بی‌حالی و خلاصه خیلی بهم ریخته شده بودیم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات آزاده و جانباز "صفرعلی عالی‌نژاد" است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۸۶۳۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۶/۰۳

نوید شاهد - «اولین شبی که در خانه خودمان خوابیدم و صبح می‌خواستم برای نماز بلند شوم، باز زیر ملافه شک کردم و با خودم گفتم: نکند باز تمام این اتفاقات خواب بوده باشد و ما هنوز در عراق اسیر باشیم! ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات آزاده و جانباز "صفرعلی عالی‌نژاد" از پایان اسارت و ورودش به میهن اسلامی است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۸۵۷۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۸

نوید شاهد - کتاب "طومار سکوت"، ناگفته‌های صفرعلی عالی‌نژاد با 1361 روز اسارت و بعد ... در اردوگاه‌های بعثی است که در 9 فصل از زمان حضور در جبهه تا آزادی و بازنشستگی بازگو شده است.
کد خبر: ۴۸۵۴۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۵

آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات آزاده و جانباز 50 درصد "صفرعلی عالی‌نژاد" با عنوان «قوطی شکر» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۴۶۹۷۶۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۹/۳۰

معرفی کتاب "طومار سکوت"
کتاب "طومار سکوت"، خاطرات ماندگار آزاده سرافراز صفرعلی عالی نژاد و به قلم حسن شکیب زاده در 272 صفحه و در اول 1390 چاپ خود را تجربه می کند.
کد خبر: ۴۵۶۷۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۳/۱۹